امير عباسامير عباس، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

جان ني ني

بدون عنوان

سلام جيگرم امروز جمعه بيست و پنجم ديماه سال 94 يكسال و شش ماه و هفت روزت هست. جمعه گذشته يك و نيم سالت تموم شد. و واكسن يك و نيم سالگيت هم مونده بود. يكشنبه كه بيستم ديماه بود بابايي خونه موند و من وطاها جون دوتايي با ماشين رفتيم بهداشت ميدونستم دوشنبه ها واكسن ميزنن اما مطمين نبودم واسه همين رفتيم كه لااقل وزنت رو بگيريم كه نگرفتن وگفتن دوشنبه بياين.شما هم پشت ماشين روصندلي دراز كشيدين و گاهي هم بلند ميشدي بيرون ان ان ها رو نگاه مي كردي و ان تيس مي گفتي. قربون پسرگلم برم كه ماشين سوار ميشي با ماماني ديگه مثل مردا ميشيني و اذيت نمي كني يا جلو مي شيني يا پشت ماشين دراز مي كشي. البته پنجم ديماه كه پاتختي برده بودمت از اون موقع ياد گرف...
26 دی 1394

بدون عنوان

سلام گل پسرم اميدوارم هرجاهستي حالت خيلي خيلي خيلي خوب باشه. امروز جمعه يازدهم دي ماه سال1394 هستش و شما درست يك هفته ديگه يك و نيم ساله ميشي. سي ام آذرماه شب يلدا بود و شما و ماماني به همراه عزيز و خاله رفته بوديم عيدديدني شب يلدا براي زن دايي وسايل ببريم.اونجا با دختر عمه زن دايي شبنم كه سيزده ماهش بود با هم بازي ميكردين و خيلي بهت خوش گذشت اسمش يادم نميمونه اگه افتاد حتما مي نويسم. سوم و چهارم ديماه كه پنجشنبه و جمعه ميشد عروسي عمو مهدي شما بود و پنجشنبه كه بابايي اداره بود با ماماني به همراه عمه اينا رفتيم شب حنا عروس و شما اونجاكه صداي باند مي اومد مي ترسيدي و گريه مي كردي وهمش بغل ماماني مي اومدي اما يكم بعدش چندتا دوست پيد...
11 دی 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جان ني ني می باشد